روزهای پایانی سال گوتنبرگ یکپارچه شور و اعتراض بود !
کريم نورى

در روزهای پایانی سال 1387 شهر گوتنبرگ سوئد یکپارچه شور و شوق بود. جامعه ایرانی شهر در تدارک جشنهای آغاز بهار و چهارشنبه سوری.  چندین سال است که در گوتنبرگ چهارشنبه سوری به یک همایش بزرگ در مرکز این شهر تبدیل شده است.  محکوم کردن جمهوری اسلامی به عنوان یک رژیم ضد شادی و به خاطر زیر پا گذاشتن پایه ای ترین حقوق مردم در ایران یک بخش از این گردهمایی بزرگ است. ما هم چندین سال است که هر ساله در این مراسم با برپائی میز اطلاعاتی گوشه هایی از جنایات رژیم آدمکشان جمهوری اسلامی را به نمایش می گذاریم. امسال هم تدارکات اولیه را دیده بودیم و روز جمعه برای گرفتن قرارداد میز اطلاعاتی و همچنین شرکت در جلسه شورای رادیو محلی به آنجا مراجعه کردم. دوستی اطلاعیه ای را که برای رادیو فرستاده شده بود به من نشان داد و گفت ببین ...چه پررو شده اند. سالهاست که من را می شناسد. با خودم فکر کردم که چرا این اطلاعیه را به من نشان داد چرا که کسان دیگری هم در آنجا بودند که قبل از من به محل برگذاری جلسه رسیده بودند. شاید انتظار عکس العملی را داشت و می دانست که چه کسانی در مقابل این نوع اطلاعیه ها عکس العمل نشان می دهند. خاطر نشان کرد که به یکی دیگر از فعالین شهر اطلاعیه را ارسال کرده است. اما داستان چه بود؟
بنا به اطلاعيه سفارت رژيم اسلامى در استکهلم٬ در هماهنگى با وزارت خارجه سوئد٬ قرار بود اولين هيات "مامورين کنسولى" را در روزهاى ١٧ و ١٨ مارس به شهر گوتنبرگ اعزام کنند تا به "ايرانيان عزيز" خدمات کنسولی ارائه کنند! دراين اطلاعيه اعلام شده که قرار است اين هيئت ها را به شهرهاى مختلف سوئد اعزام کنند .
راستی یاد امام زاده های سیار حضرات در ایران برای تحمیق مردم افتادم. پر واضح بود که جمهورى اسلامى تلاش برای دور تازه اى از تحرک در خارج کشور را در دستور کار خود گذارده است. لازم نبود "بحر العلوم" باشی تا اهداف پشت این اطلاعیه را کشف کنی. آشکار بود که دیپلمات تروریستهای حکومت اسلامی می خواستند از این ایام سال نهایت استفاده را کرده و زمینه پهن کردن بساط لانه جاسوسی خود را در گوتنبرگ آماده کنند. به مردمی که در طول ماههای گذشته با سفارت تماسی برای کارهای اداری داشتند نامه داده بودند و گفته بودند که در روزهاى ١٧ و ١٨ مارس به شهر گوتنبرگ می آیند و محل را بعدا اعلام خواهند کرد و از مردم خواسته بودند که در آنجا حاضر شوند. می دانستند که مردم در این روزها سخت درگیر کارهای خود هستند و چرتکه های خود را انداخته بودند که فعالین سیاسی مخالف رژیم از قدرت بسیج کمتری در این روزها برخوردار باشند. می خواستند به دولت فخیمه پادشاهی سوئد نشان دهند که در این دو روز بیش از 700 نفر مراجعه کننده امور کنسولی دارند تا بتوانند زیر حفاظت پلیس دولت فخیمه شعبه لانه جاسوسی خود را رسما در آینده ای نزدیک گشایش نمایند .
وقت برای سازماندهی یک اعتراض گسترده کم بود. حزب همانروز اطلاعيه داد و ما فعالين حزب در محل سریعا دست بکار شدیم و دیگر فعالین احزاب و سازمانها ی چپ را از خبر مطلع کردیم و از آنها خواستیم برای هماهنگی و یک تعرض انقلابی علیه حضور علنى جمهورى اسلامى باید خود را آماده کنیم. تا شنبه شب خبری از دوستان دیگر دریافت نکردیم. شنبه شب در نمایشگاهی دعوت بودیم بخشی از فعالین سیاسی هم در آنجا بودند. مسئله را با آنها هم در میان گذاشتیم. با یک حرکت اعتراضی جهت پس راندن عرض اندام علنی رژیم موافق بودند. دوباره تلفنها به راه افتاد. بعضی اعلام کردند که هنوز اطلاعات کافی ندارند اما تمایل خود را برای یک اعتراض علیه جمهوری اسلامی اعلام می کردند. روز یکشنبه دوستانی تظاهراتی را برای ساعت 10 صبح سه شنبه اعلام کردند. ما هم از طریق برنامه رادیوئی همه آزادیخواهان فعالین سازمانها و احزاب مخالف جمهوری اسلامی را برای هماهنگی یک اعتراض وسیع علیه حضور عوامل رژیم در گوتنبرگ فرا خواندیم. البته ما این حق را برای همه که کجا ،کی، و یا چکونه اعتراض خود را اعلام کنند به رسمیت می شناسیم اما مسئولانه سازماندهی کردن و ايجاد هماهنگی براى یک اعتراض گسترده و بسیج بیشترین نیروها٬ شاید بدرد کسانی که از اسبدوانی فقط اسب را می شناسند نخورد .
یکشنبه عصر فعالین سیاسی از احزاب و سازمانها وهمچنین فعالینی که خود را با سازمانی تعریف نمی کنند دور هم جمع شدیم و حتی دوستانی را که برای ساعت 10 سه شنبه اعلام تظاهرات کرده بودند دعوت نمودیم که در این جلسه هماهنگی شرکت کنند. جلسه در مورد اقداماتی که باید در دستور قرار می گرفت بحث و گفتگو کرد و تقسیم کاری برای پیشبرد این حرکت اعتراضی انجام داد. هر کسى  خود اعلام کرد که بر اساس توانایی و امکانات گوشه ای از اقدامات ضروری را پیش ببرد و برای هماهنگی جمعی را تعریف کرد که با دیگر دوستان در ارتباط منظم باشند. جلسه ای کوتاه با رئوس کار مشخص .
بعد از جلسه اولین اطلاعیه مطبوعاتی در محکوم کردن سیاست مماشات جویانه سیاستمداران شهرداری گوتنبرگ و دولت سوئد بخاطر باز کردن پای عوامل رژیم جمهوری اسلامی به شهر گوتنبرگ روی مراکز خبری سوئد قرار گرفت. اعلام کردیم که فولکتس هوس (خانه مردم) باید قرارداد اجاره محل به سفارت رژیم صد هزار اعدام را فسخ نماید. صبح دوشنبه بزرگترین روزنامه غرب سوئد GP طی مقاله ای اعلام کرد که سفارت جمهوری اسلامی توسط واسطه ای فولکتس هوس را اجاره کرده است. تیمی از دوستان روز دوشنبه ساعت 8 صبح به فولکتس هوس مراجعه کرده و نامه اعتراضی و خواست ما را در روی میز مسئولین آنجا قرار دادند. مسئولین فولکتس هوس قبل از رسیدن ما خود جلسه گذاشته بودند و اعلام کردند منتظر اعتراض ما بودند. سخنگوی فولکتس هوس وقتی اعتراض ما را شنید اعلام کرد من مخالف اجاره دادن به سفارت جمهوری اسلامی هستم. باید تلاش کرد مسئولین شهرداری این تصمیم را پس بگیرند. رفقای ما در محل فولکتس هوس برای دریافت جواب منتظر بودند. ظهر دوشنبه به رفقای ما اعلام کردند برای فسخ قرارداد اجاره تصمیم به مراجع بالا ارجاع شده است. بلاخره ساعت 6.5 بعد از ظهر به دوستى که در فولکتس هوس بود زنگ زدند و اعلام کردند که دولت سوئد با جمهوری اسلامی روابط دیپلماتیک دارد و نمی خواهند قرار داد اجاره را فسخ کنند. اطلاعیه مطبوعاتی دوم بلافاصله تنظیم گردید و دوشنبه شب بر روی تلکس های خبری رسانه هاى سوئد رفت و اعلام کردیم که با تجمع و برپایی تظاهرات در مقابل فولکتس هوس اعتراض خود را اعلام خواهیم کرد و مانع حضور عوامل سفارت رژیم آدمکشان جمهوری اسلامی خواهیم شد .
سه شنبه 17 مارس
ساعت 7.5 صبح در مقابل فولکتس هوس جمع می شویم. پلیس در محل حاضر است و سعی می کند ما را از محل دور کند. شروع به چسباندن شعارها به در و دیوار فولکتس هوس می کنیم. پلیس اعلام می کند که  شما اجازه تظاهرات ندارید و باید ساعت 10 تجمع کنید. البته گروه دیگری اجازه تظاهرات را از ساعت 10 گرفته بودند. هر چند تعداد کمی در اوایل صبح در محل حاضر بود ولی مصممانه به پلیس اعلام کردیم که محل را ترک نمی کنیم و برای این نوع تظاهرات اصولا نیازی به اجازه پلیس نیست و ما خودمان تصمیم می گیریم چگونه و در کجا اعتراض کنیم. جلوی درب ورودی تجمع میکنیم و پلیس در مقابل اعتراض ما عقب می نشیند. به تعدادمان لحظه به لحظه افزوده می شود. سه نفر هم برای مراجعه به "کنسول سیار" در جلو درب ورودی ایستاده اند. با آنها گفتگو می کنیم و اعلام می داریم ما مخالف تردد آزاد انسانها به هر جا که دلشان بخواهد نيستیم. اما امروز ما با جمهوری اسلامی در یک نبرد روبرو هستیم و میخواهیم در این جنگ شما در کنار جمهوری اسلامی نایستید. آنها میگویند که خود مخالف جمهوری اسلامی هستند ولی مجبور بودند امروز مراجعه کنند. یک نفرشان استدلالهای ما را قبول می کند و صحنه را ترک می کند. در این اثنا دو نفر دیگر برای مراجعه به امامزاده سیار به درب ساختمان نزدیک میشود. یکیشان را خوب می شناسیم. از پادوهای دو خردادی ساکن شهر است. با ادا واطوار و انتربازیهائی که در میآورد مورد اعتراض مخالفین جمهوری اسلامی قرار می گیرد. در تحریک مردم با لمپنی خاص خود سنگ تمام می گذارد و منتظر آمدن اربابانش در پشت درب ورودی به صف میشود .
ساعت 8.45 است. یک ماشین سیاهرنگ پلیس در کنار ماشینهای پلیس پارک می کند. تظاهر کنندگان با مشت های گره کرده و مرگ بر جمهوری اسلامی به طرف ماشین هجوم می برند. متوجه می شوند که نیروی کمکی برای پلیس است که به محل آورده شده اند. تعدادی از پلیسهای ضد شورش از ماشین پیاده می شوند. جر و بحث با پلیسها بالا می گیرد. معترضین اعلام می کنند ما اجازه نخواهیم داد عوامل رژیم٬ این جانیان آدمکش٬ در گوتنبرگ حضور پیدا کنند. در این میان وابستگان سفارت رژیم را در طرف دیگر ساختمان از تاکسی پیاده می کنند. تعدادی از معترضین متوجه ورود عوامل رژیم می شوند و با آنها درگیر میشوند. رفیقی به دیگر تظاهر کنندگان داد می زند که آمدند. تظاهر کنندگان به عوامل رژیم حمله ور می شوند و با تخم مرغ گندیده به سراغشان میروند. پلیس و دیوار گوشتی از محافظان٬ جانیان اسلامی را از چنگ مخالفین رژیم در آورده و سریعا به داخل ساختمان میبرند. شعارهای مرگ بر جمهوری اسلامی، تروریستها را از خانه مردم بیرون کنید٬ همه فضا را پر میکند .
گروه دیگری که اجازه پلیس گرفته بودند سر و کله شان پیدا میشود. دو نفر اولی که وارد صحنه می شوند یکی بلند گوئی را در فاصله حدود صد متری فولکتس هوس بر روی چمنها گذاشته و شروع به شعار دادن میکند. نفر دوم که خود را به صف تظاهر کنندگان رسانده به پلیس می گوید که ما اجازه تظاهرات را گرفته ایم و از تظاهرات میخواهد که به محلی که اجازه اش را گرفته اند بروند. پلیس هم از تظاهرات کنندگان می خواهد که محل را ترک کنند و پشت محوطه حفاظتی که محل تظاهرات است بروند. این مسئله با اعتراض مردم روبرو می شود. تعداد زیاد پلیسها مردم را تک تک از پله ها پائین می برند و از ساختمان فولکتس هوس دور می کنند .
تظاهر کنندگان در فاصله 40 متری فولکتس هوس جمع می شوند و شروع به شعار دادن می کنند. مردمی که از راه می رسند به صف تظاهرات می پیوندند. خبرنگاران گزارش تهیه می کنند. طنین شعار های مرگ بر جمهوری اسلامی، دیپلمات تروریستهای جمهوری اسامی را بیرون بیندازید٬ یک لحظه قطع نمی شود. از میکروفون تظاهرات رو به چند نفری که پشت درب ورودی برای ملاقات با دیپلمات تروریستهای رژیم آمده بودند اعلام می شود که ما با جمهوری اسلامی جنگ داریم. انسانها آزادند هر جا که دلشان بخواهد مسافرت کنند. این حکومت صد هزار اعدام است که این محدودیت ها را برای شما بوجود میاورد و اینگونه انسان را تحقیر میکند. ما این رژیم را به عنوان نماینده مردم در ایران به رسمیت نمی شناسیم و اجازه نخواهیم داد بساطش را تحت عنوان "خدمات کنسولی" در گوتنبرگ پهن کند. شعارها و سخنرانیها بدون انقطاع تا پایان روز ادامه داشت و مردم منتظر بیرون آمدن دیپلمات تروریستهای حکومت اسلامی بودند تا بدرقه شایسته ای از آنها بکنند .
شدت اعتراضات مردم بقدری بود که جرات نکردند حتی با تدابیر امنیتی شدیدی که بکار برده بودند عوامل سفارتی رژیم را از درب اصلی فولکتس هوس خارج کنند. بلکه مفتضحانه از دری در پشت آشپزخانه که برای انداختن آشغالها استفاده می شد آنها را یواشکی بیرون کشیدند. تظاهرات کنندگان با تخم مرغ بدرقه شان کردند و پلیس آنها را از کوچه های فرعی فرارى داد. ما هم به همایش بزرگ چهارشنبه سوری در مرکز شهر رفتیم.  بهد از برگشت از تجمع چهارشنبه سوری اطلاعیه مطبوعاتی را آماده کردیم و به مدیای سوئدی فرستادیم و اعلام کردیم که دوباره ساعت 7.5 در مقابل فولکتس هوس جمع می شویم واعتراضات خود را تا زمانی که دیپلمات تروریستهای رژیم را فراری ندهیم ادامه خواهد داشت .

چهارشنبه 18 مارس
صبح زود به محل تجمع رسیدیم. پلیس قبل از رسیدن ما یک منطقه حفاظتی در دور ساختمان فولکتس هوس برپا کرده بود. حتی اجازه ورود به پارکینگ را نمیداد. در منطقه حفاظتی وارد شدیم و باندرولهای خود را آویزان کردیم. پلیس سعی می کرد که مانع شود. به مسخره به آنها یادآوری میکردیم و قول میدادیم که باندرولها به کسی تخم مرغ نمی اندازند. تعداد پلیسها به مراتب بیشتر از روز قبل بود. تظاهرات شروع شده بود و مردم با تخم مرغ منتظر استقبال از عوامل رژیم بودند. وسعت منطقه حفاطتی و تمرکز مردم به در ورودی باعث شد پلیس موفق شود عوامل سفارت را از راههای فرعی به ساختمان فولکتس هوس نزدیک کند و یواشکی از درب آشغالدانی وارد ساختمان نماید. با همه این تدابیر عده ای از تظاهر کنندگان صبحانه خوبی به سفارتيها داده بودند! هر لحضه نفرات جدیدی به تظاهرات می پیوست. من مجبور بودم محل تظاهرات را ترک کنم و به محل کارم بروم. روز قبل در محل تظاهرات کارت عبور محل کارم را گم کرده بودم. به دفتر محل کارم مراجعه کردم تا اعلام کنم که کارت مرا از سیستم خارج کنند. در کمال تعجب متوجه شدم که کارت من برای اولین بار قبل از من به محل کارم رسیده بود. قبل از اینکه من برسم و سوالی کنم٬ کسی که در دفتر اداره بود گفت ساعت 7.5 صبح یک فردی که در منطقه محل تظاهرات زندگی می کرده کارت را به آنها داده و کلی از ماجراهای روز اول تظاهرات تعریف کرده بود. با اینکه در سر کار بودم اما تمام فکرم به محل تظاهرات بود و از هر فرصتی که پیش می آمد استفاده می کردم و با تلفن با محل تظاهرات ارتباط بر قرار می کردم. کار روزانه را تا ظهر خلاصه کردم و به محل تظاهرات بر گشتم. جمعیت خیلی بیشتر از روز اول بود و صدای شعارهای تظاهرات فضا را پر کرده بود. مرگ بر جمهوری اسلامی، مرگ بر جمهوری ضد زن، زنده باد آزادی٬ زنده باد برابری، زنده باد سوسیالیسم ، تروریستهای اسلامي را از خانه مردم بیرون بیندازید٬ یک لحظه قطع نمی شد. جو ميلیتانت تظاهرات پل حفاظتی پلیس را شکست و تظاهرات کنندگان خود را به درب فولکتس هوس رساندند. پلیس عقب نشینی کرد و دیوار گوشتی دو سه ردیفه در مقابل درب ورودی ایجاد کرد. یکی از تظاهر کننده ها که از صف پلیس گذشته بود توسط چندین پلیس به زمین خوابنده شد و از هوش رفت. مردم خشمگین زنجیره پلیس را به عقب راندند و رفیقی را که از هوش رفته بود از دست پلیسها در آوردند. آمبولانسها از راه رسیدند و رفیق آسیب دیده را به آمبولانس منتقل کردیم. پلیس ضد شورش معترضين را دوباره به پشت محوطه حفاظتی کشاند. اینک همه جا پلیس بود. انواع پلیسها با یونیفرمهای مختلف. عده دیگری پلیس با سگ های پلیس در ضلع شمالی ساختمان مستقر شدند. شور و شوق در صف تظاهرات کنندگان حد و مرزی نداشت و خود را برای تهاجمی جدید آماده می کردند. پلیس برای ترساندن تظاهر کنندگان اتوبوس به محل آورد. به پلیس اعلام کردیم ما را از دستگیری نترسانید. باز طبل آماده باش بصدا در آمد. از میکرفونهای تظاهرات به مراجعینی که در مقابل در ورودی صف بودند خواسته شد خود را از جلو در کنار بکشند٬ ما می خواهیم بساط دیپلمات تروریستهای رژیم اسلامی را به هم بزنیم. مزدوران رژیم از ترسشان اجازه ورود بیش از دو نفر را همزمان به مردم نمیدادند. مراجعین را در پشت درب ورودی به صف کرده بودند. تظاهرات کنندگان دوباره صف حفاظتی پلیس را شکستند و به درب ورودی حمله کردند. تراکم پلس مانع از رسیدن ما به درب ورودی شد. و مردم خشمگین به درب ورودی تخم مرغ زدند .
 با شعارهای کوبنده مردم آزادیخواه به پایان روز نزدیک می شدیم. جمعیت تظاهر کننده در دسته های مختلف راههای فرار احتمالی جانیان اسلامی را شناسایی کرده و در آنجاها مستقر می شدند که راه فرار را بر عوامل رژیم ببندند و حقشان را در کف دستشان بگذارند. هلی کوپتر پلیس در هوا چرخ ميزد و کنترل هوائى را برقرار کرده بود و نیروهای پلیس را در زمین سازماندهی میکرد. ماشینهای ويژه پليس ضد شورش پلیس دربهای خروجی را استتار کرده بودند. نیروهای ضد شورش تمام ساختمان را محاصره کرده بودند. و بالاخره توانستند از حیات خلوت ساختمان جانیان اسلامی را زیر باران تخم مرغ به ماشینهای ويژه سوار کرده و از صحنه خارج کنند. مردمی که در محل زندگی میکردند و این صحنه های پرشور نبرد با نمایندگان حکومت صد هزار اعدام را مشاهده کرده بودند با تظاهرات کنندگان ابراز همبستگی می کردند .
جاى همه کسانى که با اشتياق اين روزها را در شهر گوتنبرگ دنبال ميکردند خالى بود. دست همه شرکت کنندگان و سازماندهندگان اين اعتراض پر شور درد نکند. اين موفقيت را بايد مبائى براى جمع کردن بساط رژيم در خارج کشور کنيم . *